بررسی تاریخی انقلابات در جوامع جهانی نشان میدهد که اغلب هواداران انقلاب چه در روند شکلگیریهای اولیه و جنبش برای براندازی نظام حاکم و چه پس از پیروزی انقلاب و برپایی یک نظام نوین به جای نظام پیشین تا مدتها ناگزیر از مقابله و مبارزه و درگیری با یگانها، عناصر و افراد نیروهای مسلح وابسته به رژیم سرنگون شده بودهاند که یا مستقیما و یا در کنار سایر عناصر و گروههای ضدانقلاب به ستیز و رویارویی با انقلاب برخاستهاند و خلاصه آنکه یا ارتشهای نظام حاکم انقلابیون را سرکوب کرده و یا سرانجام خود مغلوب انقلاب شدهاند اما ارتش ایران نه انقلاب را سرکوب و مغلوب کرد و نه خود مغلوب آن شد بلکه یکی از استثناییترین وضعیتها را در تاریخ انقلاب های جهان بهوجود آورد و به جای رودررو شدن با انقلاب، با آن همگام و همراه شد و به دفاع از آن در مقابله با ضدانقلاب و فتنهگران داخلی و متجاوزان نظامی خارجی برخاست و نیروهای مردمی که حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب را بر خود واجب میدانستند و به صحنههای پیکار با ضدانقلاب داخلی و خارجی شتافته بودند را در کنار خود گرفت و دستدردست یکدیگر و با ترکیبی مقدس از یکدیگر پنجهدرپنجه دشمن افکندند.
با به غرش درآمدن طبلهای جنگ توسط عراق در بعدازظهر روز 31شهریور ماه 1359، ارتش جمهوری اسلامی ایران، خسته و فرسوده از نابسامانیهای نیروی انسانی، تجهیزاتی و روحیهای که هنوز از جفاهای پیشین رنج میبرد و مشکلات طاقتفرسای فرماندهان و مدیران از سطح نازل انضباط، کاهش آموزشها و اختلال در امور تعمیر و نگهداری یگانها و در حالیکه بیش از نیمی از توان رزمی خود را در مناطق آشوبزده شمالغرب کشور وارد عمل کرده بود و علاوه بر آن بیش از یک سال و نیم بود که در بسیاری از مناطق مرزی مشترک هزار و 600کیلومتری خود با عراق و در پشتیبانی از پاسگاههای مرزی ژاندارمری با نیروهای تحلیل رفته لشکرهای 81 و 92 زرهی درگیری مداوم داشت با سرعت و دلاورانه به مقابله با تجاوز عراق شتافت و در بحبوحه بحران و شرایط بسیار ناگوار فرماندهی و کنترل که از حدود دوماه قبل بهعلت توطئه کودتای پایگاه شهید نوژه تشدید یافته و ارتش را مانند روزهای اولیه پس از انقلاب در دریایی از فشارها و محدودیتها مواجه کرده بود، با استفاده از امکانات قلیل باقیمانده به بازسازی خود و تقویت جبههها برخاست. لشکرهای 77 پیاده خراسان و 21پیاده تهران (که از پانزدهم شهریور ماه 1359 از ادغام لشکر 1تهران و گارد شاهنشاهی منحله در حال ادغام و سازماندهی بود) به اضافه تعدادی گردان توپخانه و هوانیروز تنها یگانهایی بودند که نیروی زمینی میتوانست در کمک به یک جبهه هزار و 600کیلومتری که دولشکر زرهی81 و 92 و گروه زرهی 37 در آن درگیر شده بودند وارد عمل شوند. همه این یگانها دارای کمتر از 50درصد این نیروها با مشکلات اما با سرعت بهپای کار آمدند. عناصر اعزامی لشکر 77 پیاده خراسان به منطقه آبادان مانع از سقوط این شهر شدند و لشکر 21 پیاده با ادغامی نیمهتمام مانده، پیشروی عراق را بهسوی مناطق و اهداف استراتژیک شمال خوزستان متوقف کرد.
آتشبار شدید توپخانههای لشکری و گروههای توپخانه و بالگردهای هوانیروز و نیروی هوایی در سراسر جبههها، برای در هم کوبیدن یگانهای در حال پیشروی متجاوز، بهکار گرفته شدند. نیروی زمینی در اقدامی بیسابقه در تاریخ جنگها و ارتشهای جهان در حالیکه از کمبود نیرو، گسترش جبههها و نابرابری توان رزمی با دشمن بهشدت رنج میبرد ناگزیر تمامی دانشجویان فارغالتحصیل سال سوم دانشکده افسری خود را( به استعداد750 نفر) برای دفاع از خرمشهر بهصورت گروهانهای پیادهنظام وارد عمل کرد.
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که توطئه کودتای پایگاه شهید نوژه در مردادماه1359 را خنثی کرده، در همان بعدازظهر 31 شهریور ماه و تنها پس از دوساعت از تهاجم هوایی عراق به تمامی پایگاهها و فرودگاههای غرب کشور و تهران از تبریز تا امیدیه و بوشهر از پایگاههای سوم شکاری همدان و ششم بوشهر بر فراز عراق به پرواز در آمده و پایگاههای کرکوک و موصل در شمال و شعیبه و ناصریه در جنوب عراق را بمباران کرده و فردای آن روز یعنی اول مهر ماه1359 همزمان با برآمدن آفتاب در یک تهاجم 140فروندی و در 300 سورتی پرواز پایگاهها، مراکز نظامی، منابع سوخت و ستونهای نظامی عراق را در قالب عملیاتی موسوم به استحکام، بهشدت مورد اصابت قرار دادند. هجوم شکاری بمب افکنهای ارتش جمهوری اسلامی جمهوری ایران (که صدام آن را مرده برآورد کرده بود) به اهداف تاکتیکی و استراتژیکی در داخل خاک عراق و ادامه این حملات سنگین تا چند روز بعد خواب را از چشم سردار قادسیه پراند و اشتباه محاسبات و برآوردهای عراق را نشان داد.
نیروی دریایی ارتش خیلی سریع نیروی دریایی عراق را در سواحل آن کشور و کانال خور عبدالله و اروندرود محبوس کرده و در تدارک حمله به پایانههای نفتی البکر و الامیه و انهدام آنها و قطع صدور نفت عراق برآمد و نهایتا در هفتم آذر ماه یعنی تنها 67 روز پس از آغاز جنگ، با عملیات مروارید پرونده نیروی دریایی عراق را بست. رژیم عراق هنگامی دست به تهاجم نظامی علیه ایران زد که نه تنها ارتش جمهوری اسلامی ایران قدرت بازدارندگی خود را به علت پیش گفته از دست داده بود بلکه حتی توازن قوا نیز از بین رفته بود و بهنظر میرسید که قدرت نظامی به سود عراق تغییر یافته است.
پس از آغاز درگیریها و مناقشات نظامی در مرزها و بهخصوص از اواخر سال1358 و اوایل سال1359 پارهای از عناصر و مسئولان دلسوز نظامی بهخصوص کارشناسان و خبرگان اطلاعات نظامی معدود ارتش با توجه به تحرکات و فعالیتها و گسترش و تمرکز نیروهای عراقی در طول مرزهای مشترک، احتمال خطر تهاجم نظامی عراق به حریم جمهوری اسلامی ایران را به مسئولان بلندپایه متذکر شدند که به این هشدار آنها توجهی نشد و خطر و تهدید، جدی گرفته نشد.
رئیسجمهور و فرمانده کل قوای وقت در برابر این هشدارها متذکر میشد که حمله عراق به ایران بهعلت برهم خوردن توازن قوا در منطقه در جهان دو قطبی امکانپذیر نبوده و درصورت وقوع چنین امری، جنگ جهانی جدیدی رخ خواهد داد. در مورد خطر تهاجم و جدی بودن تهدید عراق، از سوی پارهای از کشورها و محافل دیپلماتیک، آگاهیهایی به ایران داده شد و حتی عکسهایی از تمرکز نیروهای عراقی در طول مرزها و سایر مدارک ارائه داده بودند که کماکان با بیاعتنابی و ناباوری مقامات مواجه شد.
در طول ماهها تهدید عراق، حتی یکبار هم شورایعالی دفاع برای بررسی اوضاع امنیتی کشور تشکیل نشد و یک رزمایش هم برگزار نشد زیرا هم اختلافات سیاسی بنی صدر رئیسجمهور و فرمانده کل قوای وقت با رقبا و مخالفین خود و درگیریهای سیاسی درون نظام مانع از پرداختن به تهدیدات خطیر مرزی و مسائل دفاعی- امنیتی میشد و هم ارتش آنقدرها مورد اطمینان واقع نشده بود که بتواند دست به جابهجایی نیرو و ارائه قدرت نظامی بزند و اینگونه تحرکات از سوی ارتش پذیرفته نشد و با چشم سوءظن به آن نگریسته میشد بهخصوص پس از توطئه کودتای 18 مرداد1359 موسوم به کودتای پایگاه شهید نوژه، این عدماطمینان به ارتش دوباره به اوج رسید و لشکر 92 زرهی خوزستان از مناطق مرزی به پادگانهای خود برگردانده شد و گروهی از فرماندهان دستگیر و گروهی به خارج گریختند و غیرنظامیان مانند استاندار خوزستان زمام فرماندهی لشکر را بهعهده گرفتند. وزیر دفاع وقت شهید دکتر چمران بهمجلس شورای ملی فراخوانده شد و درباره پاکسازی ارتش و تجدید سازمان آن مورد سؤال نمایندگان قرار گرفت و ایشان اظهار داشت که تاکنون 12هزار نفر از پرسنل بهخصوص افسران ارشد و امرا از خدمت منفصل شدهاند و پرونده افراد دیگر نیز در دست بررسی است که سریعا اقدام خواهد شد. در 20فروردین ماه یعنی یک روز پس از اعلام قطع روابط ایران و آمریکا و تحریم نظامی ایران از سوی آمریکا، صدام حسین در یک مصاحبه مطبوعاتی با صراحت از آمادگی ارتش 400هزار نفری عراق برای حل اختلافات این کشور با جمهوری اسلامی از طریق توسل به زور و جنگ صحبتکرد در حالیکه دکترین نظامی نانوشته ایران متوجه کوچکتر کردن ارتش بوده به همین روی دستور ادغام لشکرهای یک و دو پیاده تهران و سازماندهی آنها به یک لشکر صادر شد و در مرحله اجرا قرار گرفت که در واقع به معنای حذف یک لشکر از ترتیب«نیروی زمینی» و به بیان روشنتر کاهش یک لشکر از قدرت دفاعی ارتش ایران بود.
نتیجهای که از این بحث میتوان گرفت این است که جمهوری اسلامی ایران در مسئله تهاجم عراق به ایران هم غافلگیر شد هم نشد. غافلگیر نشد زیرا به هر حال عناصر دلسوز اطلاعات نظامی هشدارهای لازم را بر مبنای تحلیلهای خود از فعالیتهای مشهود و گفتارها و تهدیدات علنی مقامات عراقی داده بودند و هم غافلگیر شد زیرا به این اعلام خطرها توجهی نشد و با بیاعتنایی روبهرو شد و هیچ اقدام مناسبی مثل برگزاری رزمایش و ارائه قدرت آمادگی نیروی نظامی به دشمن یا جابهجایی نیرو مثل لشکرهای 77 و یک و دو تهران به مناطق مرزی بهعمل نیامد و درگیریها و اختلافات و رقابتها در سطوح بالای مدیریتی کشور فرصت و مجالی به آنها برای پرداختن به اینگونه مسائل که با سرنوشت و حیات کشور سروکار داشت نمیداد.
بر حسب استانداردهای رزمی وقتی آمادگی رزمی یگانی 60-70درصد باشد آن یگان فاقد آمادگی عملیاتی حتی برای عملیات پدافندی محسوب میشود در حالی که در آن وضعیت، یگانهای نیروی زمینی با استعدادی کمتر از 50درصد در مقابل ارتش مجهز عراق پایداری کرده و موفق شدند ماشین جنگی قدرتمند عراق را متوقف کنند و باید این امتیازی فوقالعاده برای ارتش محسوب شود.
سادهاندیشی است اگر باور داشته باشیم که توقف نیروهای عراقی در کرانههای کارون و کرخه و کرخهکور ناشی از وصول به اهداف خود و برابر طرحریزی قبلی بوده است زیرا یک تجزیه و تحلیل ساده نظامی نشان میدهد که عراق به جز تصرف خرمشهر به هیچیک از اهداف استراتژیکی خود دست نیافته و بایستی پیشروی خود را ادامه میداد ولی در اثر شدت پایداری نیروهای ما، ناچار در میان بیابانهای وسیع خوزستان و مناطق کوهستانی ایلام و کرمانشاه زمینگیر و سنگرنشین شد و رویاهای صدام حسین به آنچنان کابوس هولناکی تبدیل شد که هشت سال رژیم بعثی را از آن خلاصی نبود.
امیر سرتیپ دوم بازنشسته مسعود بختیاری